یادداشتبرداری از کتاب
انسان در جستوجوی معنا
نوشتهی: دکتر ویکتور فرانکل
ترجمهی: دکتر نهصت صالحیان، مهین میلانی
انتشارات لیوسا، چاپ شصتوسوم، سال ۱۴۰۰
یادداشتبرداری: سعید عبداللهی ــ مرداد ۱۴۰۳
[رسمالخط یادداشتها بر اساس اصل کتاب است.]
قسمت دوم
من تنها یکچیز را میدانستم که آن را در آنجا آموخته بودم و آن این بود که عشق
از جسم معشوق هم بس فراتر میرود و معنای ژرف خود را در هستی معنوی شخص و در درون
او مییابد. حال دیگر فرقی نمیکند که معشوق حاضر باشد یا نباشد، مرده باشد یا
زنده، این دیگر اهمیتی ندارد. ص ۵۶
«مرا چون مهری بر قلبت بزن؛ عشق همان اندازه نیرومندست که مرگ.» ص ۵۷
تقویت زندگی درونی به زندانی کمک میکرد تا از خلأ، پریشانی و فقر روحی، از
زمان حال بگریزد و به گذشته پناه ببرد. ص
۵۷
اگر انسان در اردوگاه کار اجباری با از بین رفتن ارزشهایش مبارزه نمیکرد و
نمیکوشید عزت نفس خود را حفظ کند، احساس انسان بودن را ــ انسانی که دارای مغز
است و از آزادی درونی و ارزشی شخصی برخوردار است ــ از دست میداد. و تنها بخشی میشد
از تودهی عظیم مردم و هستی او تا حد زندگی حیوانی سقوط میکرد. ص ۷۱
اعتقاد به ارزش درونی بشر به زمینههای معنوی و والاتری بستگی دارد و زندگی
اردوگاهی نمیتواند آن را از هم فروپاشد. اما آیا چه تعدادی از انسانهای آزاد از
این سیر و سلوك معنوی برخوردارند که ما از زندانیان انتظار داریم؟ ص ۸۶
آیا هیچگونه آزادی معنوی در رابطه با رفتار و واکنش در برابر محیط موجود، وجود ندارد؟
آیا این نظریه درست است که بشر چیزی جز محصول عوامل و شرایط محیطی، اعم از اینکه دارای طبیعت زیستی روانشناسی یا
جامعهشناسی باشد، نیست؟ آیا بشر محصول تصادفی این عوامل است؟ مهمتر از همه اینکه، آیا واکنشهای زندانی در برابر
جهان واحد اردوگاه کار اجباری ثابت میکند که بشر نمیتواند از تأثیرات محیط خود
بگریزد؟ آیا بشر در رویارویی با چنان شرایطی حق گزینش عمل ندارد؟
به این پرسشها میتوانیم بهطور اصولی و از روی تجربه پاسخ دهیم. تجربههای اندوختهشده
در زندگی اردوگاهی نشان میدهد که بشر حق گزینش عمل را دارد. نمونههایی که اغلب
دارای طبیعت قهرمانانه است وجود دارد، که ثابت میکند انسان میتواند بر بیاحساسی
چیره شود و تندخویی را نیز مهار کند. بشر میتواند حتی در چنین شرایط هولناك
فشارهای روحی و جسمی، آزادی معنوی خود را حفظ کند.
ما که در اردوگاه کار اجباری زندگی میکردیم، به چشم میدیدیم مردانی را که به
کلبههای دیگر میرفتند و دیگران را دلداری میدادند و آخرین تکه نانشان را هم به
آنان میبخشیدند. درست است که شمار این مردان زیاد نبود، اما همین هم ثابت میکرد
که همهچیز را میتوان از یک انسان گرفت مگر یک چیز: آخرین آزادی بشر را در گزینش
رفتار خود در هر شرایط موجود و گزینش راه خود.
صص ۸۹ و ۹۰
گرچه شرایط نامناسب زندگی از قبیل کمبود خواب، غذای ناکافی و فشارهای روانی
گوناگون موجب میشد زندانیان بهشکلی از خود واکنش نشان دهند، ولی در تجزیه و تحلیل
نهایی روشن میشود تغییر ماهیت زندانی نتیجهی تصمیم درونی اوست، نه
صرفاً نتیجهی تأثیرات زندگی اردوگاهی. بنابراین، اصولاً هر مردی میتواند حتی در
چنان شرایطی تصمیم بگیرد از نظر روحی و معنوی تغییر یابد. ص ۹۰
داستایوسکی میگوید: «من تنها از یک چیز میترسم و آن اینکه شایستگی رنجهایم را نداشته باشم.»
ص
۹۰
نوع پذیرش رنج و تحمل آنها حکایت از یک عظمت درونی بکر داشت. و همین آزادی
معنوی بود که هیچکس نمیتوانست آن را از ما برباید و همین آزادی معنوی بود که زندگی را پرمعنا
و با هدف میساخت. ص ۹۱
ادامه دارد...
2 نظرات
عالی
پاسخحذفسلام. ممنون از حضور و توجهتان.
حذف