
بحران کرونا در دنیا صورت مسألة روزانه و بالفعل همة دولتها است؛ اما در
ایران از همین حالا راه به بحران پساکرونا برده و شتاب گرفته است. این بحران در
سیاست و اقتصاد و پزشکی به موازات هم در ایران پیش میرود و هر هفته شدیدتر میشود.
علت پیشرفت بحران کرونا هم چیزی جز «سردرگمی استراتژیک» و تلاش همهجانبه برای حفظ
نظام نیست.
هرچه تحولات کرونا و مواضع و رویکرد حاکمیت و دولت در قبال آن بیشتر غربال شده
و هم میخورد، به این یقین میرسیم که بحران پساکرونا در ایران از همان هفتة اول و
دوم بروز کرونا شروع شده و در تقدیر بوده است. ظهور عاجل و پررنگ بحران پساکرونا
آدرس میدهد که آب از سر چشمه گل بوده و هنوز هم بر همین منوال است: «کارد به
استخوان مردم رسیده است. آمارهایی را که دولت بابت تلفات جانی این بحران از طریق
سخنگوی وزارت بهداشت گزارش میکند، قبل از آن که واقعی باشد، بیشتر سیاسی است و
منطبق با واقعیت نیست... اگر روحانی نتواند از لاک دیرفهمی و وارونگی واقعیت خارج
شود، همچنان به پنهانکاری متهم میشود. این مسأله موجب سلب اعتماد مردم و در نتیجه
موجب تعمیق شکاف میان ملت و حاکمیت میشود». (روزنامه جهان صنعت، ۲۰ فروردین ۹۹)
بمبها در خانههای ایران
با وجود اینکه مردم در خانههایشان هستند و حکومت هم این را فرصتی برای عرض
اندام سلطهگری مطلقش میپندارد، اما بازتاب «سردرگمی استراتژیک» دولت باعث شده که
صدا و مطالبات مردم فراتر از گذشته به درون حکومت برسد: «صداهای اجتماعی در فردای
پس از کرونا بلند خواهد بود. این همان تحول عمدهیی است که نظام اجتماعی دنبال میکند».
(روزنامه ایران، ۱۹ فروردین ۹۹)
اعتراف میشود که «صدای نظام اجتماعی» مثل بمبی در خانهها است که «تحول عمدهیی» را در پساکرونا رقم
خواهد زد. این رویدادٍ در تقدیر و ناگزیر، پیشینهای هم دارد که در پساکرونا «متعدد،
قدرتمند و بزرگ» رخ خواهد نمود: «ما بعد از کرونا جنبشهای اجتماعی بزرگ خواهیم
داشت و فردای ایران بعد از کرونا یک فردای آرام نخواهد بود. مانند ماجرای بعد از
حوادث ۹۶ شاهد حوادث متعدد و قدرتمند خواهیم بود». (همان مننبع)
سقف کرونا بر دیوارهای گذشته
تمام شواهد برخورد حاکمیت با کرونا از زمان بروز آن تا کنون گواهی دادهاند که
گویی حاکمیت این بلای جان مردم ایران را خوان نعمت سیاسی برای مهار کردن قیامها و
اعتراضها تلقی کرده است؛ اما پیشینة قیامها و اعتراضات و بهطور خاص «حوادث آبان
و دی سال گذشته» منجر به کیفیتی بیبازگشت شدهاند. از این رو بحران کرونا بسان
سقفی بر دیوار بحرانهای گذشته، بر شدت اثرگذاریشان بسا افزوده است تا جبهة خلق و
جامعه را در برابر جبهة ضدخلقِ حاکمیت و دولت و توابعشان گستردهتر و همهگیرتر
کند. با همین پیشینهها است که شاهدیم که بحران کرونا با همة آسیبهای روحی و
روانی و زیستیاش، ایران را به «مرحلة حساس رابطة دولت ـ ملت» رسانده است: «رابطه
دولت ـ ملت به مرحله حساسی رسیده است. حوادث آبان و دی سال گذشته، گستره ماجرا در
شهر و روستا، شعارهایی که سر داده شد و نیز نحوه مشارکت در انتخابات اسفند، شرایطی
را فراهم کرده که برونرفت از آن، مستلزم تصمیمات سخت است». (روزنامه شرق، ۱۹
فروردین ۹۹)
این واقعیت آنقدر برای دلسوزان جمهوری اسلامی ملموس و در دسترس شده است که
اعتراف میکنند اگرچه «کرونا قابل پیشبینی نبود»، اما «آثار مرگبار پدیدههای
اجتماعی» در پساکرونا مشهود است: «اگر از پدیده غیرقابل پیشبینی کرونا درس نگیریم
ـ که نمیگیریم ـ باید دانست که پدیدههای قابل پیشبینی، آثاری بسیار مرگبار و
منهدمکننده خواهند گذاشت». (هاشمیطبا، روزنامه شرق، ۱۹ فروردین ۹۹)
تغییرات ساخت و ماهیت در پساکرونا
با گذشت کمتر از دو ماه از بروز کرونا در ایران، عملکرد ضدمردمی حاکمیت آنقدر در
بروز بیرونیاش مسألهساز و بحرانآفرین شده که از هماکنون نزد درونیهای نظام، «تغییرات
گزیرناپذیر در ساخت و ماهیت نظام سیاسی و اقتصادی» رژیم آخوندی اجتنابناپذیر شده
است که چنین تصویری را از پساکرونای نظام مسلم و مسجل میدانند: «خوشبینی سادهدلانه
است اگر تصور شود بلای کرونا بهزودی و بدون پیامدهای آن در تحمیل تغییرات گریزناپذیر
در ساخت و ماهیت نظامهای سیاسی و اقتصادی پایان یابد. حالا وضع از آنچه بود،
هشداردهندهتر است». (روزنامه ابتکار، ۲۰ فروردین ۹۹)
زنگهای پساکرونای در تقدیر
در ساختاری که استراتژی آن فقط سر پا نگهداشتن آخوندیسم برای سلطهگری سیاسی و
اقتصادی است،
در ساختاری که فهمش از مردم در حد رأی گرفتن از آنها و مهر خوردن شناسنامهشان
برای تثبیت سلطهگری بر آنها و چپاولشان است،
و از این رو در ساختاری که هیچ چیزی
سر جای و وظیفه و مأموریتش نیست و سپاه پاسداران (داسِ خونین در دستان خمینی و
خامنهای) باید مأمور تبلیغاتیِ کنترل آمار کرونا در ایران باشد ـ و نه وزارت
بهداشت ـ،
کرونا که میدان آزمایش دولتها و حاکمیتها است، ضمن برملا کردن ماهیت و هویت
و مدیریت و اولویت ضدبشری سرتاپای نظام آخوندی، از هماکنون بحران پساکرونا را طبق
اعترافات درونیترین سخنگویان نظام، بسا شدیدتر از جریان داشتن آن، پیش پایش
گذاشته است. پساکرونایی که ناقوس و زنگهای «تغییرات گریزناپذیر در ساخت و ماهیت
نظام سیاسی و اقتصادی» آخوندیسم، با همت و سعایتٍ کوشندگان راه آزادی و روشنگریِ
مردم به کمین نشستة ایران به صدا درآمده است.
۲۱ فروردین ۹۹
0 نظرات