Translate

این گاه‌گاه‌ها... ـــ سعید عبداللهی

 


...جایی نوزاد اندیشه‌یی ونگ‌ونگ می‌کند تا شیرش دهی و بالغش کنی.

جایی دلتنگی‌یی چنگ بر گلویت می‌اندازد و تا از بغض درش نیاوری و پاسخش ندهی، با سماجتش در سایه‌ات می‌نشیند و مدام می‌پایدت.

گاهی شعری دور گردنت حلقه می‌زند و تا حسش را به هیأت واژه‌ها و استعاره‌هایی روبه‌رویش نبیند، چنگ از روح و روان و جانت برنمی‌گیرد.

گاهی پیشقراولان عصیان و شورش و «نه»، به ترغیب ضمیر ناخودآگاهت می‌شتابند تا با رژه‌ی ابتذال در شاهراه‌های موازی زندگی پهلو نگیری و مقابل‌شان بشوری.

گاهی لحظه‌های فلسفی‌ات پیاپی تلنگر می‌زنند تا فقط پرسشگر نباشی و نمانی؛ و دست در هزارتوهای گنجه‌ها و گنجینه‌های هستی‌ات ببری و از مکاشفه‌های شوق‌آمیزش، فاتح و آنک بالغ به‌درآیی...

این گاه‌گاه‌ها مدام پهلو می‌گیرند و با روبه‌روهای آمیخته از انسان و طبیعت و تاریخ‌شان، از تو پاسخ می‌خواهند...

 

📘از مقدمه‌ی کتاب: نوشته‌های روبه‌رو

ارسال یک نظر

1 نظرات

Pagination Scripts Facebook SDK Overlay and Back To Top