«کوروش بانهایت دقت به دین بابلی احترام میگذارد؛
معابد را تعمیر کرد و مجسمههای معبود شهرهای مختلف را که نبونیدوس به بابل آورده
بود، به جاهای خود بازگردانید. و نیز خدایان آشور و شوش را به محلهای خود فرستاد
و اجازه داد که یهودیانی که بختالنصر از فلسطین کوچ داده بود، به زادگاه خود
بازگردند. و دستورهایی برای تجدید بنای بیتالمقدس صادر کرد.
کوروش سردار و سیاستمداری برجسته بود و
یادگاری از عدالت و رأفت، پس از خود باقی گذاشت.»
 (از دائرهالمعارف غلامحسین مصاحب، صص ۲۳۰۱ و
۲۳۰۲)
«او سلطهی مهر و انسانیت را بر
انتقام و تحکیم قدرتش خوشتر میداشت. کوروش حتا حاکم مجروحی را که در حملهی وی
شکست خورده بود، مداوا نمود و او را به مشاورت خویش خواند».
 (ویل دورانت، تاریخ تمدن، جلد اول؛
مشرقزمین گهوارهی تمدن)
۷ آبان روز گرامیداشت
یک سنت نامتعارف در تاریخ و زمانههایی است که «قدرت» و سیطرهی آن، بیشتر جباریت
و جنایت را مهر کرده تا کرامت و رأفت را.
تحول نگرش به قدرت و سیاست
 سنت غلبهی رأفت و بزرگواری بر قدرت و
جباریت، گرامیداشت کوروش بزرگ را به توقف برای بازبینی نوعی سیاستمداری در تاریخ
جهان و خاصه تاریخ ایران تبدیل نموده است.  
سیر در آثار نگاشتهشده در کتیبهها و اسناد مکتوبِ نزدیک به تاریخ حیات
کوروش، وی را بنیانگذار مبانی حقوق بشر در ایران و بخش وسیعی از جهان معرفی میکند.
این اسناد گواهی میدهند که اصول سیاستمداری و مملکتداری و حتا قوانین جنگی که
کوروش واضع و مجری آنها بود، تمام قوانین مرسوم اعصار کهن و ماقبل تاریخ را نفی میکرد.
گواهی این اسناد چنین است که کوروش با سنتشکنی در امور جنگ و اسلوب نو در سیاستمداری،
کیفیت رویکرد و نوع نگرش به قدرت سیاسی را متحول کرده است.  
رایت و درفش ملی مقابل دیکتاتوریهای موروثی
با چنین تابلو  وکارنامهیی، گرامی
داشتن چنین جایگاهی از اعتبار سیاسی و تاریخی، موجب مباهات ایرانیان و نیز مرجعی
برای همبستگی ملی آنان پیرامون هویت ملی، تاریخی و فرهنگیشان است. این
کارنامه را میتوان بهعنوان رایت و درفش ملی ایران در مقابل دیکتاتوریهای موروثی
شاهی و شیخی برافراشت؛ چرا که منشور و منش کوروش، باطلالسحر
حکومتهایی است که باورهای اقتدارگرایی، مذهبی و شخصی را منشأ قدرت سیاسی و
اعتبار و مشروعیت اقتدارشان بر مردم قرار داده و میدهند. 
آنچه از نگرش و نقد تاریخ بر دفتر و کارنامهی کوروش بهجای مانده است برتری
انسانیت، مهر، عشق و حقوق بشر بر فردگراییِ سلطهگر، تمامخواهی سیاسی و مذهبی و قدرتجوییِ
فرعونصفتانه است؛ چرا که  قدرتپرستان
مذهبی و غیرمذهبی تحت عناوین قانون، سایهی خدا، نایب امام، تشرع، نژاد و جنسیت،
منافع شخصی و حکومتی خود را بر مردم تحمیل کرده و برای تحکیم این تحمیل، به انواع
دسیسه، ریا و جنایت متوسل میشوند.  
وارث کوروش چیست و
کیست؟
منشور و منش کوروش، پذیرندهی
باورهای متعدد با ظرفیتی دربرگیرندهی تنوع آنهاست. محور این منشور و منش، اصول
بنیادین حقوق بشر است. 
تاریخ سیاسی و
اجتماعیِ ایران در سدههای گذشته نشان داده است که تا به حال هیچ حکومتمداری ــ
که همگی سلطان و شاه و شیخ بودهاند ــ پذیرندهی باورهای متعدد بهمعنی آزادی
اندیشه و اعتقاد و آزادی بیان و قلم نبوده است. عبارت معروف «کوروش آسوده بخواب که
ما بیداریم»، فقط یک ابتذال سیاسی ــ تبلیغی از جانب صاحب حاکمیتی استبدادیست که
در هیچیک از امور مملکتداری، کوچکترین شباهت و انسی با منش و منشور کوروش
نداشته است.
وارث حقیقی کوروش در
فردای ایرانی تهی از ارتجاع، آخوند، شاه و شیخ، پا به میدان آزمایش بر سر منشور
آزادی و برابری و حقوق بشر خواهد گذاشت.  
تعارض پیوند ملی و تاریخی با تجاوز و اشغالگری
سالهای اخیر شاهد استقبال گستردهی ایرانیان داخل و خارج کشور از گرامیداشت
روز کوروش هستیم. این استقبال گسترده، در نهاد و هدف خود، نفی کامل نظام آخوندی و
شکست پروژهی چندین دههی وصل تاریخ و فرهنگ ایران به عقبهی اسلام ارتجاعی آخوندی
با قرائت حوزوی است. بههمین روی، این قوم اشغالگر  که هیچ سنخیت و مؤانستی با فرهنگ و اصالتهای
تاریخی ایران ندارد و فقط بساط سلطهگریِ فرعونصفتی گسترده است، گرامیداشت روز
کوروش را برنمیتابد.
در سالهای گذشته که گزمهگان حکومت ولایی انواع راهبند و ممانعت را برای
جلوگیری از تجمع ایرانیان در مقبرهی کوروش ایجاد کردند،  هموطنان مشتاق، کوهها و روستاها و درهها را
دور زدند و مراسم ۷ آبان را در جوار مقبرهی کوروش برگزار نمودند. توالیِ این
مقاومت و پایداری، موجب شد که روز ۷ آبان، روز ایرانیان علیه دیکتاتوری قرون
وسطایی ضد ایرانی آخوندی شود. 
مقایسهی سیاست نابودی پاسارگاد با بتگاه وارث فرعون
نخستین دورخیز برای نابودی نمادهای تاریخی و ملی ایران را سال ۱۳۵۸ آخوند منفور
و جلاد صادق خلخالی در معیت خمینی برداشت تا آثار تخت جمشید را تخریب کند. مقاومت
سنگین اجتماعی و مطبوعاتی ایرانیان و هشدار یونسکو، خمینی را به عقبنشینی واداشت
و آن پروژهی ضد ایرانی مسکوت ماند. 
رها کردن مقبرهی کوروش در تطاول باد و باران و گرما و سرما و جلوگیری از
رسیدگی و مرمت آن، سیاست جاری حکومت تحت امر ولی فقیه از خمینی تا خامنهای برای
نابودی پاسارگارد بوده است. 
مساحت زمین مقبرهی کوروش ۱۵۶ متر مربع، محوطهی آن ۷۲۶ متر مربع و مساحت
محوطهی پاسارگاد با مجموعهی بناها و زمینهایش ۳۱۹۰ متر مربع است که در مجموع، محوطهیی
بهوسعت ۳۹۰۰ متر مربع میشود.
مساحت قبر خمینی ۶۰ هزار متر مربع و مساحت صحنهای شرقی و غربی آن ۱۲۰ هزار
متر مربع است که در مجموع شامل۱۸۰ هزار متر مربع میشود. [۴۶ برابر پاسارگاد]. سازهی
این ۱۸۰ هزار متر مربع تا زلزلهی ۱۰ ریشتری مقاومت دارد. [مقایسه کنید با شهر
تهران که طبق برآورد و هشدار کارشناسان، بر اثر یک زلزلهی ۵ تا ۶ ریشتری، میلیونها
نفر کشته خواهند شد!] 
مقایسه کنید هزینهی این دو مقبره را. مقبرهی کوروش، نه تنها هیچ هزینهیی
برای دولت ندارد که بیش از چهار دهه است به آفتاب و باران و باد سپرده شده است! 
هزینهی نگهداری مقبرهی فرعونی خمینی بهاعتراف رسانههای حکومتی، سالانه ۸۰
میلیارد تومان میشود! این مقبرهی منفور اکثریت مردم ایران، یکی از مکانهای
چاپیدن و بالا کشیدن پول از بازدیدکنندگان نیز هست! 
فرزندان تاریخ کیستاند؟
سخن در باب کوروش بنیانگذار سلسلهی هخامنشیان و بانی اتحاد میان اقوام
ایرانی از یکطرف و در باب پاشندهگان وحدت ایرانیان و بانیان و استمراربخشان به
نابودی حرث و نسل ایرانی از طرف دیگر، سخن از زادهگان تاریخ و نافیان توسط تاریخ
است. تاریخ، فرزنداناش را شناخته است؛ آنان را که از تاریخ، کلاس آزمایش انسانیت،
معرفت، کرامت و خدمت به بشریت ساختهاند. باقی، بهزبان سادهی مردمان کوچه و
بازار، مهر «باطل شد» خوردهاند.
سلطان محمود غزنوی یکی از شاهان با انبانهایی از زر، طلا، ثروت، هیمنهی
هزاران نفره از ارتش و حشم، ملازم و خدمتگزار دیوانی و بیش از ۴۰۰ شاعر درباری و
مدحپرداز و نانخور داشت. محمود غزنوی تا فتح نیمی از جهان زمان خود پیش رفت ولی
اکنون در افغانستان، هیچ اثری از آن کاخها و باروها و انبانها و هیمنه و مداحان
او برجای نمانده است و یک ورثه هم در یاد نیک تاریخ ندارد. تاریخ، غاصبان عرصهی
کلاس و فلسفهاش را اینگونه در ذهن و ضمیر نسل به نسل بشری، مکافات میدهد.
تاریخ، کوروش کبیر را فرزند خیر، نیک، برکت، مهر و منشور حقوق بشر، پاس داشته است. گویی گوهر انسانی و سرشت نیکنهادش، بر سر در ورودی کلاس تاریخ حک شده است و تنها اینان را در شناسنامهی فرزندان خود ثبت میکند.


 
 پستها
پستها
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

0 نظرات