مقدمه
[جلد پنجم]
هرچه از کتابها یادداشت برمیدارم، احساس میکنم برای
فهمیدن و تغییر بنیادین دنیای انسانی و اجتماعیمان، به تنوع بیشتری از افکار و
اندیشهها نیازمندیم. این تنوع، حجمی گسترده از تبیین گوناگون دنیایمان را لایهبهلایه
در منظرمان آشکار میکند. روبهرو شدن با این حجم از گوناگونی، ظرفیتی بیشتر و
والاتر را از ما میطلبد. این ظرفیت را چگونه باید تربیت نمود تا در میدان عمل
اجتماعی، سودآوریِ فردی و جمعی ببخشدمان؟
گسترهی یادداشتهای من از کتابها شامل ادبیات، شعر،
تاریخ، فلسفه، جامعهشناسی، سیاست و اندکی روانشناسی است. همین تنوع موضوع، من را
به این یقین رساند که هنوز باید بسیار بدانیم و دانستهها را به میدان عمل اجتماعی
بیاوریم.
در کتابهایی با موضوع مشترک، تفاوتهای بسیار در تفسیرها و تبیینها وجود دارند که از منظرهای گوناگون، خواستهاند واقعیت و حقیقت یک موضوع واحد را بشناسانند. مثلاً در همین سه کتاب ــ که جلد پنجم را تشکیل دادهاند ــ به مقولهی شعر در پشت انواع پنجرهها نگاه شده است. این تأمل به ما میگوید که ما نمیتوانیم ادبیات بخوانیم و بدانیم ولی از کنار تاریخ، بیتفاوت بگذریم. نمیتوانیم تاریخ بخوانیم و بدانیم ولی سر راهمان به فلسفه و سیاست برنخوریم. نمیتوانیم شعر بیافرینیم، بخوانیم و بدانیم ولی با نقد ادبی، تاریخ،
|
همهی ما به شناخت تفاوت در تبیینها نیازمندیم تا در
پوستهی دنیای محدود تخصصی، دنیای کوچک خانوادگی، دنیای فردیِ منافعطلبی، دنیای
پیرامونیِ اجتماعی، دنیای یکجانبهی سیاسی و دنیای بسته و ناگزیر صنفیمان ترک
بیندازیم و روزنهیی به جهان متنوعتر از «خودمان» بگشاییم.
خروجیِ مطالعهی کتابها با تنوع موضوعیشان، باید از
ما چنین ظرفیت فردی و اجتماعی بیافریند. از هر کتابی که یادداشت برداشتم، پتک چنین
الزامی بر سندان واقعیتهای درونی و پیرامونیِ ما فرود آمدند. با وجود محاط بودنمان
در عصر تنوع تکنولوژی و گسترهی روزافزون ارتباطات، کشور ما، جهان ما، من و شما بیش
از گذشته به این الزام نیازمندیم. هرچه از کتابها یادداشت برمیدارم، همهی
موضوعاتشان بهمثابه پیکانهایی موازی، همین هدف را و ضرورت همین فرهنگسازی را
نشانم میدهند.
در سه کتاب جلد پنجم «سلوک با کتاب»، به قدرت «شعر» برای این فرهنگسازی، بیش از گذشته یقین کردم. بیش از گذشته این عبارت «نیچه» برایم تداعی شد که: «از جامعهیی که کتاب و شعر نمیخواند، باید ترسید»!
|
این کتاب، سه دنیا در میان دنیاهای نقد ادبی است؛ سه کتاب در نقد و شکافتن گسترههای آشکار و پنهان اصلیترین، اصیلترین و قویترین جریان
شعر معاصر ایران. شعری که پوستهی قالب خود را شکافته و عرصههای جامعه،
انسان، تاریخ، فلسفه و سیاست را شناخته و نقد ماندگار کرده است.
در رفت و برگشتهای میان این سه کتاب، دریافتهام که
شعر، برگ است و نقد، خوانش نقش و نگار برگها؛ شعر، درخت است و نقد، باران و نسیم
و باد و گاهی طوفان که از آن میگذرد. هیچ شعری بدون عبور از دهلیزهای باران و
باد و گاه طوفان، خامهاش آشکار نخواهد شد. این نقد و عبور گاهی بهآنی در ذهن
خوانندهی کاشف جان و پیام یک شعر رخ میدهد. آیا گاهی در روبهرو شدن با حافظ و
برخی شعرها، چنین نیستیم؟
«طلا در مس» که بهنظرم جامعترین پرتوافکنی بر
شعرشناسی و نقد «شعر و شاعری» در دهههای گذشته باید باشد، بهراستی گزینهی
«طلا» از ذرات «مس» است. فقط باید دستی در کارگاههای شعر معاصر ایران و نقد ادبی
داشت تا مراحل استخراج طلای شعر و نثر از ذرات مس را در این کتاب و نمونههای
مشابه آن تجربه نمود تا بهعنوان گنجینهی دستآوردهای بشری درکشان نمود. این در
زمرهی همان فرهنگسازیست که ایران و جهان ما هنوز با آن فاصله دارد.
|
«باغ بیبرگی» اگرچه عنوان یادنامه را دارد، ولی
گستردگیِ نقد و تنوع نگرشها در خوانش یک سبک شعر را گرد آورده است. شعر اخوان
مخاطبان بسیاری جذب کرد و جوهر آن، نقد سیاسی ــ اجتماعی ــ فرهنگیِ جامعهی ایران
است. همیناش جایگاه برجسته و ماندگاری در شعر معاصر ایران داد. در این کتاب،
انواع قلم به کالبدشکافیِ شعر و شخصیت اخوان در اتاق عمل تاریخ معاصر ایران مشغول
میشوند. در این کالبدشکافی زبانشناسی شعر، سبکشناسی شعر، هستیشناسی، سیاستشناسی
و تاریخشناسیِ شعر اخوان تشریح آموزشی میشود. اصرار و پایداری اخوان در ماندن بر
«سبک خراسانی» و نفوذ اجتماعیِ شعرش در این سبک، همراه با تحقیقات و موفقیت او در
تسلط بر زبان شعر، یادداشتهای متنوع را به خود اختصاص داده است.
«با چراغ و آینه» را شاید بتوان چکیدهی عمر فیزیکی و فکری شفیعی
کدکنی تلقی نمود. این کتاب، تابلویی از سیر مشغولیات فکریِ او از نوجوانی تا دههی
۹۰ خورشیدی است. این کتاب، چندین پاسخ به یک پرسش تکراری در ادوار پیاپی است: شعر
چیست؟ این کتاب، بررسی علل بیماریهای دورهییِ جامعهی ایران و بیماری ادبیات و
شعر آن است. در این کتاب شاید برای نخستین بار متوجه میشویم که شفیعی کدکنی یک سیاستشناس و تاریخشناس مسلط در بین شاعران معاصر ایران
است. [با این حال در بیرون این کتاب، سکوت
|
خوانندهی این کتاب متوجه میشود که ایران ما اندیشهی فلسفی
ندارد و به چه آسیبهای پیاپی از این کمبود دچار شدهایم و هستیم: «در یک جامعهی
بیمار که با یک مویز نقد مدرن، گرمش میشود و با یک غورهی رئالیسم سوسیالیستی سردیاش
میکند، چگونه میتوان در باب پروین و جایگاه او سخن گفت؟...انبوه استعارههای هرز
و پا در هوای شعر عصر صفوی را از یاد نبریم که در هر گوشهی دیوانهای هر یک از ایشان،
صدها و هزارها استعارهی تجریدی پا در هوا، بر روی هم خوابیده و در حال پوسیدن
است». ص ۴۶۳
این کتاب، نقدی جامع و دفاعیهیی موفق از «جان نجیب
هنرمندان بزرگ» ایران است؛ دایرةالمعارف تحلیلیِ تحول
شعر فارسی در بستر تحولات پیاپیِ سیاسی. و خواندنش بر هر شاعر، ترانهسرا، نویسنده
و منتقد ادبی، واجب.
شاید در عصر بیحوصلهی پسامدرن، تمرکز و رسوخ در
تاروپود متنهای بلند و کشف معناها، تابوشکنی باشد! باوجود این واقعیت که جامهی چهلپارهیی
بر عصر ما میپوشاند، توجه پرحوصلهی شما را در خلاصهی این سه کتاب آرزومندم؛
آرزویی با چشم داشتن در افق «فرهنگسازی» برای آفریدن دنیای ذهنی، عینی و اجتماعیِ
نوین.
سعید عبداللهی
0 نظرات