رد میشویم در متن و حاشیهی رودخانهی تاریخ.
مباد که بینگاه و تأمل بر جای پای گذشته، ردها را نخوانیم و نیاموزیم.
یکی از این ردها، ۲ خرداد ۱۳۷۶ بود. روزی پر از فریب با میدانداریِ «بیشعوری
سیاسی» و به سراب بردن امیدها و آرزوها.
چگونه میشود که عدهیی سلبریتی و بهاصطلاح روشنفکر، در برابر درسهای تاریخ
معاصر ایران نابینا و کر میشوند و دل به
گوسالهی سامری فریبندهی قسم خورده به اصل ولایت فقیه تحت عنوان اصلاحطلب میسپرند
و آن هیاهو و تبلیغات را در داخل و خارج ایران راه میاندازند؟
مگر در پشت سر با فاصلهی ۱۶ سال اثبات نشده بود که حاکمیت ولایت فقیه از اساس
اصلاحناپذیر است؟ اگر قرار بود اصلاحاتی در کار باشد، خمینی که بهترین فرصت و
موقعیت را داشت. همهی گروهها و عقاید هم بودند و میشد اصلاحات واقعی کرد و
مسالمت سیاسی را تجربهیی تاریخی کرد. ولی آخر از ماهیت عقیدتی و هویت تاریخیِ خمینی
و نحلهی آخوند خمینیصفت که اصلاحات درنمیآید. محمد خاتمی که قسمخورده به ولی
فقیه بوده و هنوز هم هست، فقط و فقط نقش گوسالهی سامری را بازی کرد تا امیدها و
آرزوها و انرژیهای مغبونان بازیخورده را به کاهدان هیچ و پوچ بریزد.
بسیار جای تأسف است که برخی نویسندگان و روشنفکران هم از خارج ایران بهامید
سراب اصلاحات، به زیر قبای آخوندها برگشتند و برخی هم در دم گرفتار تیغ جنایات
سلسلهی قتلهای زنجیرهییِ باند سعید امامی و کارگزاران وزارت اطلاعات شدند!
بهعنوان یک گواهی انسانی و تاریخی باید از شورای ملی مقاومت ایران قدردانی
کرد که در آن عرصهی پرهیاهو و کجوپیج، اعلام کرد «افعی ولایت فقیه هرگز کبوتر نمیزاید».
بهراستی که این شناخت عمیق از ماهیت و هویت نظام ولایت فقیه، در روند تحولات بعدی
اثبات شد و سربلندیِ تاریخی برای این طیف سیاسی در ایران بهثبت رسید.
بله، دیکتاتور در تمام ادوار تاریخ ایران، روی شانههای بیشعوری سیاسی
توانستهاند تداوم عمر داشته باشند و نیروهای اصیل و تاریخیِ دیکتاتورشناس و تسلیمناپذیر
را شیطانسازی کرده و تخریب کنند.
تلاش کنیم در کلاسهای تاریخ، دانشآموزان هوشیار و همیشه حاضر باشیم تا نزدیکترین
شناخت را به واقعیتهای رو به آینده و انتخابهایمان داشته باشیم.
۳
خرداد ۱۴۰۴
0 نظرات