یادداشتبرداری از کتاب
انسان در جستوجوی معنا
نوشتهی: دکتر ویکتور فرانکل
ترجمهی: دکتر نهصت صالحیان، مهین میلانی
انتشارات لیوسا، چاپ شصتوسوم، سال ۱۴۰۰
یادداشتبرداری: سعید عبداللهی ــ مرداد ۱۴۰۳
[رسمالخط یادداشتها بر اساس اصل کتاب است.]
قسمت ششم
معنای رنج
وقتی انسان با وضعیتی اجتنابناپذیر مواجه شود، یا با سرنوشتی تغییرناپذیر
روبهرو باشد، مانند مرضی درمانناپذیر، این فرصت را یافته است تا به عالیترین
ارزشها و ژرفترین معنای زندگی یعنی رنج کشیدن دست یابد. درد و رنج بهترین جلوگاه
ارزش وجود انسان است و آنچه که اهمیت بسیار دارد، شیوه و نگرش فرد نسبت به رنج
است و شیوهای که این رنج را بهدوش میکشد.
ص ۱۵۲
وقتی رنج معنا یابد، معنایی چون گذشت و فداکاری، دیگر آزاردهنده نیست. ص ۱۵۳
یکی از اصول اساسی لوگوتراپی این است که توجه انسانها را به این مسئله جلب میکند
که انگیزهی اصلی و هدف زندگی، گریز از درد و لذت بردن نیست، بلکه معنیجویی در زندگی است
که به زندگی مفهوم واقعی میبخشد. بههمین دلیل انسانها درد و رنجی را که معنی و
هدفی دارد با میل تحمل میکنند. ص ۱۵۳
اندیشهها و ایدهها چیزی نیست که تنها روی کاغذ آورده شود، بلکه باید با آن
دست و پنجه نرم کرد و زیست. ص ۱۵۶
مسایل فوق بالینی
بسیاری از مراجعان کنونی روانپزشکان، کسانی هستند که سابقاً به علمای دینی و
پدران روحانی مراجعه میکردند، ولی امروز دیگر میلی به این کار ندارند و از اینرو
است که روانپزشکان بیشتر با مسائل فلسفی مردم روبهرو هستند تا با تعارضات عاطفی
و روحی آنها. ص ۱۵۷
لوگودراما
آیا مطمئن هستید که جهان انسانی غایت و نهایت تکامل جهان هستی است؟ آیا ممکن نیست
که ابعاد دیگری وجود داشته باشد، یا دنیایی ماورای دنیای انسان؛ جهانی که رنجهای
بشری پاسخ نهایی خود را در آنجا خواهد یافت؟
ص ۱۶۰
معانی مافوق
آنچه از انسان خواسته شده این نیست که بنا بر تعلیمات پارهای از فلاسفهی
اگزیستانسیالیست پوچی زندگی را باید تحمل کرد، بلکه انسان باید ناتوانی خود را در
درك «معنای» بیقید و شرط زندگی، از راه منطق بپذیرد؛ زیرا «معنا» از منطق ژرفتر
است. ص ۱۶۱
انتقال و گذرایی زندگی
چنین بهنظر میرسد که رنج و میرندگی و پریشانی و مرگ، معنی زندگی را میربایند.
اما من هرگز از گفتن این نکته خسته نخواهم شد که آنچه که واقعاً در زندگی از کف میرود
امکانات و تواناییهاست. و لحظهای که این امکانات و تواناییها شکوفا شود، به
واقعیت میپیوندند و جزء گنجینههای پربهای بشری به گذشتهی جاویدان تعلق پیدا میکنند؛
گذشتهای که هیچچیز در آن گم نمیشود و همهچیز دستنخورده باقی میماند. ص ۱۶۴
لوگوتراپی بهعنوان یک روش
لوگوتراپی روشهای ویژهای
را برای رویارویی با ترس از مرگ و ترسهای عصبی ابداع کرده است. برای شناخت بهتر این
روش و کاری که در روند لوگوتراپی صورت میپذیرد، از یک مورد بسیار رایج که پیوسته
با آن روبهرو هستیم مثالی بیاورم و آن «اضطراب پیشبین» است. ص ۱۶۷
با در نظر گرفتن این نکته، میتوان این گفتهی معروف را که «میل، پدر اندیشه
است» به این جمله که «ترس، مادر واقعه است» تغییر داد. ص ۱۶۸
لذت باید محصول باشد نه هدف. و چون هدف قرار گرفت، بیارزش و از بین رفته
است. ص ۱۶۸
«اضطراب پیشبین» را باید با «قصد متضاد» خنثی کرد، «قصد مفرط» و
«واکنش مفرط» را با تغییر اندیشه، و تغییر اندیشه نیز ممکن نیست مگر از راه بررسی
مجدد هدف ورسالت فرد در زندگی.
این توجه عصبی به «خود» نیست که با تحقیر و سرزنش میتواند دور باطل زیانآور
را متوقف کند؛ کلید بهبودی در «فراخودرونده» است.
پاورقی: از این عقیده، گوردن آلپورت حمایت
كرده و نوشته است «وقتی توجه از اضطراب به هدفهای عالی و غیر«خودی» متوجه گردد،
زندگی بهطور كلی سالمتر میشود، حتی اگر عصبیت بهطور كامل هم از بین نرفته
باشد. ص۱۷۶
عصبیتها (نوروزهای) قومی
باید توجه داشت که خطری عظیم در آموزش این فرضیه وجود دارد که «انسان چیزی نیست
مگر حاصل عوامل زیستی، روانی، اجتماعی»، یا انسان محصول توارث و محیط. ص ۱۷۷
انتقاد از جبرگرایی مطلق
انسان موجودی نیست مشروط که رفتارش قابل پیش بینی در قالب شرایط باشد، بلکه در
هر لحظه تصمیم میگیرد که تسلیم شرایط بشود یا ایستادگی کند.
بهعبارت دیگر انسان موجودی است که درنهایت، خود سرنوشت خویش را بهدست میگیرد.
انسان تنها زندگی نمیکند بلکه در هر لحظه تصمیم میگیرد و اراده میکند که چگونه
زندگی کند و لحظهای دیگر چگونه باشد. ص
۱۷۹
شما میتوانید حرکات یک آدم ماشینی یا یک دستگاه خودکار را پیشبینی کنید.
بالاتر از این حتی ممکن است با سعی و کوشش بتوانید مکانیسمها و «دینامیسم» روان
انسانی را هم پیشبینی کنید، اما انسان چیزی است بیشتر از «روان».
«جبرگرایی مطلق» ظاهراً یک بیماری همهگیر است که مربیان و حتی بسیاری
از پیروان مذاهب را نیز طعمهی خود کرده است. معتقدان مذاهب نمیدانند که با این
تفکر و نگرش، خود به آنچه که معتقدند پشت پا میزنند. چون ما یا باید بپذیریم که
انسان آزاد است خدا را بپذیرد یا نه و هم اوست که آزاد است عقیدهای را قبول کند
یا رد؛ یا در غیر اینصورت مذهب، پنداری واهی میشود و آموزش و پرورش شرابی فریبنده.
پیشفرض این دو گروه (مربیان و روحانیان) باید اعتقاد بر اصل آزادی انسان در
انتخاب باشد. در غیر اینصورت هر دو سرگردانند و در اشتباه.
آزادی واپسین کلام نیست، بلکه تنها بخشی از داستان و نیمی از حقیقت است. آزادی
تنها جنبهی منفی کل این پدیده است که جنبهی مثبت آن عبارت است از مسئولیت. و درواقع
آزادی اگر در چهارچوب مسئولیت قرار نگیرد، در معرض انحطاط به حد دلخواه خواهد بود. کاری و استبداد
است. بههمین دلیل من توصیه میکنم که در برابر مجسمهی آزادی در سواحل شرقی آمریکا[اشاره
به مجسمهی آزادی در نیویورک]، مجسمهی مسئولیت نیز در سواحل غربی آن کشور نصب
شود. صص ۱۸۱ و ۱۸۲
پسگفتار مترجمان
نه فرانکل تنها «روان درمانگر هستیگرا» است و نه لوگوتراپی تنها روش «هستی درمانی» ولی حرف فرانکل به
این دلیل شنیدن دارد که مفاهیم او در کورهی تجربیات سخت آبدیده شده. ص ۱۸۹
فرانکل کار خود را کوششی صادقانه در شناخت هرچه جامعتر انسان و مشکلات او
معرفی میکند. فرانکل دانشجویان را نیز نسبت به خطر گرایش متعصبانه به هر مکتب و
روش هشدار میدهد که ذکر این نکته توسط، مترجم، وظیفهی شاگردی او و ادای حق
استادی دکتر فرانکل است. ص ۱۹۰
تفاوت انسان عصر جدید، چه بهنجار و عادی و چه رواننژند و نابهنجار، در جدایی
و بیگانگی از خود و جهان پیرامون خویش است.
بهگفتهی فرانکل امروزه بیماران غالبا از بیمعنایی و پوچی و بیهدفیِ زندگی
شکایت دارند و در این «خلأ هستی» است که خستگیها، بیحالیها، افسردگیها، ناامیدیها
و بیقراری ها ظاهر میشوند. این پدیده کاملاً طبیعی و فرایند زندگی عصر جدید
است. ص ۱۹۲
0 نظرات