چکیده:
خامنهای که ظرفیت نتایج حاصل از مناظرههای درون نظام را نداشت، با مهندسی
انتخابات، نظر و رأی خودش را از صندوقها بیرون کشید. انفجاری سراسری رخ داد و
ایران تا ۷ ماه در قیامی غوطهور شد که هفته به هفته رادیکالتر گشت و در آذر و
دی ۸۸ به نفی کامل ولایت فقیه رسید.
قیام سال ۸۸ حاصل زخم باز جراحاتی از دهة ۶۰ به بعد بود. دهة ۶۰ آینهای بود
مقابل هویت و ماهیت واقعی خمینی در زمینة سیاست داخلی ـ که بر انحصارطلبی، سانسور،
زندانی کردن و کشتار و قتل عام استوار بود ـ و در زمینة سیاست خارجی که بر جنگافروزی
و صدور ارتجاع و تروریسم بنا شده بود.
جامعة ایران با پتانسیل خشمی همهگیر به دهة ۸۰ رسید. در این فاصله حتی فریبکاری
شیادی بهنام محمد خاتمی هم نتوانست بنبست بین حاکمیت و مردم را باز کند. آن دوره
نیز تجربهای برای مردم ایران ـ بهخصوص زنان و نسل جوان ـ شد که از افعی ولایت
فقیه هرگز کبوتر اصلاحات زاده نشد. آن ۸ سال زمینهای برای شناخت هر چه بیشتر
ماهیت تغییرناپذیر حاکمیت ولایت فقیه گشت.
قیام بزرگ ۸۸ به جانب تعیین تکلیف
جناحهای حاکمیت پیش میرفت. درون این قیام جریانی فعالیت داشت که عنوان «جنبش
سبز» بر خود نهاده بود. این جریان در طی مراحل رشد قیام و تعارض آشتیناپذیر آن با حاکمیت، اعتراف کرد
که اهل پرداخت هزینه برای آزادی و دموکراسی نیست!
قیام بزرگ و سراسری ۸۸ ضمن تعیینتکلیف کل حاکمیت آخوندی، سکویی را ساخت که
مردم ایران با قرار گرفتن بر آن به جانب آیندهای در تقدیر، جهش کنند. در فرجام
ناتمام آن قیام، ارادهای برای آزادی و دموکراسی و حقوق بشر باز و مستمر ماند که
در قیام دی سال ۱۳۹۶ به استراتژیِ «اصلاحطلب، اصولگرا ـ دیگه تمومه ماجرا» رسید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در خاطرات ایرانزمین همواره مشعلهایی را میبینیم که در هالة روشنابخش خود، نشانههای
سرفصل یا تحولی بزرگ و اجتماعی را از خود ساطع میکنند و به سرفصل و تحولی بزرگتر
سرایت میدهند؛ یکی از این مشعلهای روشنابخش، قیام سراسری سال ۱۳۸۸ است. این قیام
را با زمینهها، انفجار ناگهانی و نتایج حاصل از پویایی نسلها بازخوانی میکنیم.
انفجار بزرگ
در دو هفته مانده به انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ تلویزیون حکومتی دست به راهاندازی
مناظرههایی زد که سه ویژگی داشتند:
۱ـ به قواره و ساختار حاکمیت ولایت فقیه با ۳۰ سال اختناق و جنایت و سانسور نمیخورد.
۲ـ تعارضات به ظاهر خفیه مانده در
لایههای نظام آخوندی را به تلویزیون کشاند و علنی کرد.
۳ـ خشم سراسری مردم و نفرت ۳۰ ساله از حاکمیت قرون وسطایی را فعال و جوشان
نمود.
این سه ویژگی با زمینههای ایجاد شده در سه دهة گذشته، مترصد انفجاری بزرگ
بود. در خرداد ۸۸ خامنهای که ظرفیت نتایج حاصل از مناظرههای درون نظام را هم
نداشت، با مهندسی انتخابات، نظر و رأی خودش را از صندوقها بیرون کشید. انفجاری
سراسری با شعار «رأی من کو» ـ بهخصوص در
تهران ـ رخ داد و ایران تا ۷ ماه در قیامی غوطهور شد که هفته به هفته رادیکالتر
میگشت. خواستههای این قیام در آذر و دی ۸۸
به نفی کامل ولایت فقیه رسید. در این قیام نسل جوان ایران ـ بهطور خاص دختران
دانشجو و زنان ـ نقشی بسیار فعال داشتند. در قیام ۸۸ سه نسل پس از قیام ۵۷ با
محوریت دانشجویان سراسر ایران به هم پیوستند.
زمینههای دگرگونی جامعة ایران
از قیام سال ۸۸ بود که مرز بین نسل
جوان و زنان ایران با حاکمیت ولایت فقیه کشیده شد و یک سرفصل رقم خورد. این مرزکشی
با حاکمیت ولایت فقیه همواره پررنگتر و محکمتر شد و ساختار سیاسی و اجتماعی
جامعة ایران را علیه کل حکومت دگرگون نمود. به شرح روند این دگرگونی میپردازیم...
قیام سال ۸۸ یک شورش ناگهانی نبود؛ بلکه حاصل زخم باز جراحاتی از دهة ۶۰ به
بعد بود. این قیام زمینه و درونمایهای از تعارض و «نه» سه نسل جوان و زنان ایران
با حاکمیت قرون وسطایی آخوندی بود. دهة ۶۰ آینهای بود مقابل هویت و ماهیت واقعی
خمینی هم در زمینة سیاست داخلی ـ که بر انحصارطلبی، سانسور، زندانی کردن و کشتار و
قتل عام استوار بود ـ و هم در زمینة سیاست خارجی که بر جنگافروزی و صدور ارتجاع
و تروریسم بنا شده بود.
این دو بازوی حفظ حکومت، موجب تسری آثار اختناق و سرکوبش در زندگی عادی مردم و
بهطور خاص نسبت به زنان، دانشگاهها، مدارس و نسل جوان ایران گشت. بنابراین ایران
از همان دهة ۶۰ مستعد یک خشم و طغیان علیه خمینی و حکومتش شد. از جانب حکومت هم
آنچه هرگز تعطیل نمیشد و درنگی در آن نبود، همانا دیکتاتوری مذهبی و تحمیل دین و
نیز نیاز به تروریسم بینالمللی بود.
تضادهای تعمیقشونده و آشتیناپذیر
پس از مرگ خمینی در خرداد ۱۳۶۸ و تحمیل آخوندی دست چندم و بیرون از مدارج عالی
حوزوی بهعنوان ولی فقیه، تضادهای درونی حکومت هم بر سر چگونگی حفظ نظام آخوندی
بیشتر شد. با روی کار آمدن رفسنجانی دو عامل جدید بر تعارض مردم با حکومت افزوده
گشت: گسترش خصوصیسازی و هر چه بیشتر شدن فاصلة طبقاتی / شتاب گرفتن هر چه بیشتر
ماشین تروریسم بینالمللی. در همین دوره هم بود که دخالت نظام آخوندی در لبنان و
فلسطین و هزینه کردن میلیارد میلیارد از جیب و سرمایه مردم ایران برای حزبالله
لبنان و حماس فلسطین تشدید گشت.
دهة ۸۰ آبستن خشمی همهگیر
با انباشت چنین زمینههایی از سیاست داخلی و خارجی حاکمیت ولایت فقیه بود که جامعة
ایران با پتانسیل خشمی همهگیر به دهة ۸۰ رسید. در این فاصله حتی فریبکاری شیادی
بهنام محمد خاتمی هم نتوانست بنبست بین حاکمیت و مردم را باز کند. او آمده بود
که در حین ادامة اعدامها در میادین شهرهای ایران، سیرکی راه بیاندازد تا شاید بتواند
برای حکومت ولی فقیهش اعانه جمعآوری کند. این دوره نیز تجربهای برای مردم ایران
ـ بهخصوص زنان و نسل جوان ـ شد که از افعی ولایت فقیه هرگز کبوتر اصلاحات زاده
نمیشود. دورة ۸ سالة سلطة باند اصلاحطلبان (استمرارطلبان عمر نظام آخوندی) با
قتلهای زنجیرهای دگراندیشان و نویسندگان و شاعران و بیرون کشیدن احمدینژاد از
صندوقهای رأی مهندسی شده به پایان رسید. این ۸ سال هم زمینهای برای شناخت هر چه
بیشتر ماهیت تغییرناپذیر حاکمیت ولایت فقیه گشت.
نیاز جامعه به ضرورت ناگزیر تغییر
اینگونه بود که پتانسیل خشم عمومی به همراه خود به ضرورت ناگزیز تغییر رسید.
زمینههای شرح داده شده در اتحاد با نیاز فوری آزادی و دموکراسی و حقوق بشر، مشعل
قیام خرداد ۸۸ را برافروخت. در اواخر خرداد سال ۱۳۸۸ تمام این زمینهها و تجربهها
به شورشی منتهی شدند که با شعار «نه غزه، نه لبنان ـ جانم فدای ایران» طنینش به
گوش جهان رسید. این شعار کوتاه، تمام سیاستهای داخلی و خارجیِ سه دهة گذشتة خمینی
و خامنهای را به چالش کشید و نفی کامل کرد. بازتاب این شعار در نماز جمعههای
همان زمان، ترس و وحشت کل نظام را بازتاب میداد و اعتراف میکردند که این شعار،
کل نظام را زیر سؤال برده است.
قیام ۸۸ در پویاییِ نسلها و درسهایش
۱ـ قیام بزرگ ۸۸ اگر چه با شعار و خواستة «رأی من کو؟» شروع شد، اما در جوهر
خود دنبال آزادی و دموکراسی بود که بنیادهای ضد آزادی و ضد دموکراسی حاکمیت ولایت
فقیه را نشانه میگرفت.
۲ـ قیام بزرگ ۸۸ بر شانههای نسل جوان و زنان ایران حمل میشد. پیشتازان این
قیام دانشجویان و زنان بودند. خروش همین دو قشر بالندة جامعة ایران گویای مختصات
سیاسی آن در مقابل تمامیت نظام آخوندی بود. از طرفی شاهد بودیم که بیشتر جان باختهگان
و شهیدان و زندانیان سیاسی این قیام متعلق به جوانان و زنان بود.
۳ـ قیام بزرگ ۸۸ در درون خود به جانب تعیین تکلیف جناحهای حاکمیت هم پیش میرفت.
درون این قیام جریانی فعالیت داشت که عنوان «جنبش سبز» بر خود نهاده بود. این
جریان در طی مراحل رشد قیام ۸۸ و تعارض
آشتیناپذیر با حاکمیت، اعتراف کرد که اهل پرداخت هزینه برای آزادی و دموکراسی
نیست! از این رو بود که کمکم مرز بین این جریان با دگرگونیطلبان بارز گشت. همین
تحول مهم نشان داد که در درون این حاکمیت به هیچ امیدی نمیتوان دل بست و هرگونه
انتظار بهبود و تحول و دگرگونی، سراب و توهمی بیش نیست. دلیل آن هم بسیار واضح است
که با وجود ولی فقیه در رأس این نظام، هیچگونه اصلاحات و ترمیم و تغییری امکان
ندارد و سرمایهگذاری بر آن، نتیجهای جز هدر دادن امیدها و توانمندیها و سرمایة
عمر و در نهایت، خیانت ندارد.
۴ـ قیام بزرگ ۸۸ با استمرارش به مدت ۷ ماه یکی از مهمترین تجربههای سیاسی و
تاریخی برای نسل جوان و زنان ایران، جریانهای سیاسی ایرانی و سیاستهای خارجی
داشت. نسل جوان و زنان با عبور از دهلیز بلند ۷ ماهة آن قیام، دستاوردهای مهمی کسب
نمودند که در صدرشان باید به بنبست اصلاحات در درون حاکمیت اشاره نمود. جریانهای
سیاسی ایرانی ـ چه در داخل و چه در خارج ایران ـ از خرداد تا دی ۸۸ ماهیت خود و خط
سیری را که از ۳۰ خرداد ۶۰ به بعد با این حکومت طی کردند، یک بار دیگر آزمودند. در
هفته اول دی ۸۸ تمام جریانات جویای کبوتر در درون دستگاه حاکمیت ولایت فقیه شکست
کامل خوردند و توشة عمر خود را بر سرابهای سه دهة گذشته یافتند. سیاستهای خارجی
اگر چه بهطور عمده بر مماشات با ملایان استمرار دادند، اما در انتظارها و تحلیلهایشان
ترکهای اساسی خورد که در قیام دی سال ۱۳۹۶ بارز گشت.
۵ـ قیام ۸۸ دامنة سرکوب را به جناحهای درونی حاکمیت هم سرایت و گسترش داد. از
این رو باعث تشدید تضاد تا حد آشتیناپذیری جناحها گشت. از درون این تضاد که بر
اثر خشم سه دهة مردم علیه حکومت بالغ میشد و درونمایة کل دستگاه را بیرون میریخت،
بخشی از جنایات دهة ۶۰، کشتار کشیشان مسیحی، قتلهای زنجیرهای، بلوای کعبه در
تابستان ۶۶ و انفجار حرم امام رضا در مشهد نیز رو شد؛ رو شد که مسبب اصلی همة این
جنایات، نظام آخوندی و وزارت اطلاعات بدنامش بوده است. افشای ناگزیر این جنایات
سازماندهی شدة حکومتی باعث خشم بیشتر مردم علیه خامنهای گردید. پیامد دیگر این
افشاگریها موجب رو شدن دست استمرارطلبان حکومتی تحت عنوان اصلاحطلب میشد. حاصل
آن این شد که قیام ۸۸ از شهریور و مهر رو به مرزبندی با کل حاکمیت پیش رفت و در
آذر و دی به نفی کامل ولایت فقیه بالغ گشت.
۶ـ قیام سال ۸۸ درون حاکمیت را هم
تصفیه کرد و خامنهای را با مواجب بگیران و ملازمان وظیفهپرورش تنها گذاشت. این
قیام اگر چه به اهدافش بهطور کامل نرسید، اما خط پر رنگ نفی نظام آخوندی را رسم
کرد. پس از این قیام، آنچه برای خامنهای ماند در حد نمایندگان ولایت فقیه، مجلس،
قوة قضائیه، دولت، سپاه پاسداران و نیروی انتظامی و بر گرد سفرهنشینان حکومتی
بود. ثقل سنگین دانشجویان، زنان و نسل جوان ایران از هر دو جناح نظام کنده شدند.
۷ـ شهیدان سرفراز قیام ۸۸ در زمرة سه نسل جوان بعد از قیام ضد سلطنتی سال ۵۷
بودند. آنان به ننگ بیهزینهگی تن ندادند.آنها به ضرورت فوری آزادی، نیاز مبرم
به دموکراس، حق اولیة حقوق بشر در تمامیت ایران و نفی کامل نظام ولایت فقیه رسیده
بودند. جان و خون آنان همان بهای آزادی برای میهن و مردمشان بود. آنان دریافته
بودند که ایرانزمین بهدلیل سلطة تاریخیِ دیکتاتوریهای شاهی و شیخی، بدون پرداخت
بها و فدیههای گران، آزاد نخواهد شد. فوارههای خون آن فدیههای آزادی همچنان بر
فراز ایرانزمین جوشان ماند تا امید و عشق و آرزوهایشان به بهپایدارندگان قیام
۹۶ سرایت یافت و گسترش و دامنة بیشتری را در بر گرفت.
۸ـ قیام بزرگ و سراسری ۸۸ در دی آن سال ضمن تعیینتکلیف کل حاکمیت آخوندی،
سکویی را ساخت که مردم ایران با قرار گرفتن بر آن به جانب آیندهای در تقدیر، جهش
کنند. در فرجام ناتمام آن قیام، پروندهای، آرزو و خواستهای و ارادهای برای
آزادی و دموکراسی و حقوق بشر باز و مستمر ماند که در قیام سال ۱۳۹۶ به استراتژی
«اصلاحطلب، اصولگرا ـ دیگه تمومه ماجرا» رسید. این قیام تمام خواستههایش را همانطور
دستچین شده و پاسخ ناگرفته به سوی آینده روان کرد. آن قیام زمینهای را مهیا کرد
که همواره بین مردم و نظام آخوندی، تحصن و اعتراض و اعتصاب حرف زدند و بیوقفه تا
هماکنون جریان داشته و دارند...
۴ دی ۱۳۹۷
0 نظرات