همسفر
میكشم سنگی به دوشم سنگ
فرداهای دیگر
باورم كن«آزادی !» یاور فردای بهتر
میكشم سنگی به دوشم همسفر،
ای یاور من
باورم كن «آزادی!» خون من ، ای باور من
تو
همون رؤیای خوبِ صبح معصوم شكفتن
تو
همون رازِ نهان ِ عاشقانههای
گفتن
تویی
بغض واژهیی که حرف به حرفش رو سر «دار»
راه
بی تاب همیشه انتظار داغ دیدار
میكشم سنگی به دوشم سنگ
فرداهای دیگر
باورم كن«آزادی !» یاور فردای بهتر
می كشم سنگی به دوشم همسفر، ای
یاور من
باورم كن «آزادی!» خون من،
ای باور من
خواب
و بیداری من شد از تو گفتن و شنیدن
معنی
واقعیِ عشق لحظة
به تو رسیدن
صبح
پایان شب من طالع
دمیدن تو
دونه
دونه حرف اسمت مشق من: بوسیدن تو
میكشم سنگی به دوشم سنگ
فرداهای دیگر
باورم كن«آزادی !» یاور
فردای بهتر
می كشم سنگی به دوشم همسفر ، ای
یاور من
باورم كن «آزادی!» خون من
، ای باور من
0 نظرات