قتل میرزاده عشقی نمودی از یک نُخبهکُشی در جامعه ایران
۱۲ تیر
ترور شاعر آزادی میرزاده عشقی
(۱۳۰۳-۱۲۷۳)
ترور، قتل و شهادت میرزاده عشقی، نمودی از یک «نُخبهکشی»
دیگر در جامعه ایران بود. نخبهکشی که ریشه در تسلط تاریخی ارتجاع و تاریکاندیشی بر میهن ما
داشته و دارد.
نخبههای زمانهها و دورانهای اجتماعی و سیاسی ایران،
آنانی بوده و هستند که فکر نو، راه نو، چاره و پاسخ نو برای معضلات و رنجهای سنتی
و تاریخی ایران آوردهاند؛ حالا یکی در کار سیاست، یکی در کار اقتصاد و علم، یکی
در کار هنر و... اما همهی اینها دنبال پاسخ مشترک برای درد مشترک بوده و
باشند...روزی ستارخان است؛ روزی قائم مقام فراهانی است؛ روزی میرزاده عشقی است؛
روزی فرخی یزدی است؛ روزی مصدق است؛ و... و عجیب اینکه همهی اینها و دنبالهدارهایشان
به دست ارتجاع تاجدار یا نحلهی
ارتجاع دستاربند داخلی از سر راه ترقی و پیشرفت ایران برداشته شدهاند...
میرزاده عشقی شاعری نوپرداز و از وارثان ادبیات پیشرو
مشروطه بود. از اولین نسل شاعران شیفتهی آزادی و ترویج آگاهی بود که قلمش بسان
شمشیری و بال عقابی بر تیرهگیهای استبداد و ارتجاع فرود میآمد. از آن نسل
شاعران و روشنفکرانی بود که از زمانهی خود سالیان سال پیشتر میروند و در افقهای
والاتری جای میگیرند؛ و درکشان، محضری از فرهنگ بالندهی اجتماعی میطلبد که
متأسفانه جامعهی دیکتاتورزده و استبدادگزیدهی ایران، از فقدان آن رنج برده و
بهای سنگینی پرداخته است.
میرزاده عشقی شاعر، روزنامهنگار، نویسنده و نمایشنامهنویس
دوران مشروطیّت و مدیر نشریه «قرن بیستم» بود. از جمله مهمترین شاعران عصر مشروطه
به شمار میرود که از عناصر ملی در جهت ایجاد انگیزه و آگاهی توده مردم بهره گرفت.
او زبان تند و تیزی نسبت به حکومت و مرتجعین دینی داشت. او
حتا پیش از نیمایوشیج، اشعاری به سبک نو سروده بود. نخستین آثار نیمایوشیج اولین
بار در روزنامه قرن بیستم عشقی چاپ شد.
از جمله آثار میرزاده عشقی میتوان از: داستان بیچاره زاده
(جمشید ناکام)، کفن سیاه، رستاخیز سلاطین ایران، حلواالفقرا، بچه گدا و دکتر نیکوکار
و... نام برد.
یاد و قلم میرزاده عشقی با عشق آزادی در خاطر و ضمیر انسانها و زمانهها عجین و جاودانه است...
س. ع. نسیم
0 نظرات